گفت و گو با بابک حمیدیان بازیگر فیلم "یک خانواده محترم" به بهانه حضور در جشنواره کن
سینمای روز
این وبلاگ راجع به خبرهای روز سینما است

 

 

 

فيلم سينمايي « يك خانواده محترم» تنها نماينده سينماي ايران در مهم ترين جشنواره جهاني، كن است. بابك حميديان هم به عنوان بازيگر نقش اول اين كار در كنار مسعود بخشي، كارگردان، براي نمايش اين فيلم در شهر ساحلي جنوب فرانسه حاضر خواهد شد. جايي كه اين روزها ستاره هاي جهاني مانند براد پيت و آنجلينا جولي و ... هم در انتظار نمايش فيلم هاي شان هستند. چند روزي به سفر اين بازيگر جوان به كن مانده، با او در پشت صحنه نمايش «آمديم، نبوديد، رفتيم» به گفت و گو نشستيم. البته وقتي اين مصاحبه را مي خوانيد او ديگر در كن است. حميديان از چهره هاي فعال هر دو حوزه سينما و تئاتر در سال گذشته بوده و سريال «حيراني» هم با بازي او اين روزها در حال پخش از تلويزيون است. گفت و گوي ما با كن شروع شد و با انتقادهاي تند حميديان به وضعيت امروز سينما و تئاتر ادامه پيدا كرد. او در اين گفت و گو بي پرده و راحت از حال و روز اين روزها و دغدغه هاي جدي اش صحبت كرد. اگر مي خواهيد از جزئيات كار و زندگي شخصي این بازیگر بدانيد، گفت و گوي زير را بخوانيد:

كمي درباره همكاري تان در فيلم «يك خانواده محترم» با مسعود بخشي بگوييد.
من مسعود بخشي را پيش از اين فيلم از نزديك نمي شناختم. ظاهرا ايشان چند فيلم از من ديده بودند و بر همين اساس براي نقش اول فيلمشان به ياد من بودند. خود ايشان با من تماس گرفتند و قراري گذاشتيم و همديگر را ديديم و به تفاهم رسيديم كه با هم كار كنيم. خب، مستند «تهران انار ندارد» كاري استاندارد و درجه يك بود كه در اكران هم موفق شد و مورد استقبال قرار گرفت. اين فيلم همينطور موفق به كسب جوايز جهاني بسياري شد. به هر حال فكر مي كنم با همه اينها هر بازيگري ترغيب مي شود با موجود ديوانه اي مثل مسعود بخشي كار كند! البته ديوانه نه به معني بد آن ، بلكه به معني خوب. وقتي از نزديك او را ديدم فهميدم همه اتفاق هاي خوبي كه برايش افتاده حق او بوده. مسعود بسيار پسر بي حاشيه و بي قضاوتي است. او در ايتاليا سينما خوانده و بسيار باسواد و باهوش و به روز است. او بدون قضاوت هاي مرسوم راجع به تهران يك فيلم درجه يك ساخته بود كه باعث شد ما زودتر به توافق با همديگر برسيم. حضور آقاي آفريده به عنوان تهيه كننده هم در اين همكاري نقش مهمي داشت. او يكي از خوش نام ترين حاميان جوان ها در سينماي اين مملكت است.

ژانر فيلم «يك خانواده محترم» چيست؟
يك فيلم جدي و شايد بتوان گفت كمي تلخ در ژانر اجتماعي است.

ظاهرا اين فيلم از زبان طنز مستند «تهران انار ندارد» دور است. نه؟
بله؛ اصلا فيلم شادابي نيست و كاملا غباري از غم در سرتاسر فيلم حاكم است. الان كه هنوز مخاطبان ما فيلم را نديده اند نمي خواهم خيلي راجع به كليت اثر صحبت كنم، ولي به هر جهت نقش استاد دانشگاهي را ايفا كردم كه به تازگي از فرنگ برگشته تا ماجراي ارثيه اي را كه يك دفعه اي از پدر به او رسيده، روشن كند.

نام اوليه فيلم يعني «خرمشهر» ذهن را به اين سمت مي برد كه شايد فيلم تم جنگي دارد. چرا نام فيلم تغيير كرد؟ اين اسم دوم كاملا آن برداشت را تغيير داده و به نظر فيلمي اجتماعي و خانوادگي مي آيد. اینطور نیست؟
متاسفانه در مورد اسم اول اين فيلم سوءتفاهمي پيش آمد. اسم فيلم «خرمشهر» به معني همان شهر معروف در خوزستان نبود. بلكه اسم فيلم « خرم شهر» به معني شهري خرم بود. البته بايد بگويم فلاش بك هاي اين مرد از فرنگ برگشته عموما در دوران جنگ است. يعني ما خاطرات بچگي او را در زمان جنگ مي بينيم در حاليكه هيچ تصويري از خود جنگ در فيلم نداريم. «خرم شهر» در واقع كنايه اي به تهران است. شهري كه خرم است. اين اسم استعاره اي از تهران بود. مثل نام فيلم «سعادت آباد» به كارگرداني مازيار ميري كه درباره فضايي بود كه هيچ سعادتي در آن نبود. يك جور كنايه به آن چه كه آرزوست و وجود ندارد. اما اين عنوان دو پهلو را به خاطر همان سوتفاهمي كه با اسم شهر خرمشهر اشتباه نشود تغيير دادند و نام «يك خانواده محترم» را روي فيلم گذاشتند. از طرفي چون اين فيلم محصول مشترك ايران و فرانسه است و تهيه كننده فرانسوي هم دارد ، « يك خانواده محترم» براي ترجمه فرانسوي هم بهتر است.

چرا اين فيلم محصول مشترك ايران و فرانسه است؟
چيزي كه من شنيدم اين است كه محمد آفريده و مسعود بخشي 2 سال پيش در جشنواره كن حضور داشتند. اين جشنواره يك بخشي دارد كه در آن فيلمسازها طرح هاي شان را ارائه مي دهند و بعد تهيه كننده هايي كه از همه جاي دنيا آمدند دور يك ميز مي نشينند و آنها را بررسي مي كنند. بعضي طرح ها در اين بين موفق مي شوند كه تهيه كننده پيدا كنند. طرح مسعود بخشي براي ساخت اين فيلم، يكي از طرح هايي بوده كه در آن دوره جشنواره كن تهيه كننده اي فرانسوي پيدا مي كند.

اين اولين بار است كه در جشنواره كن حاضر مي شويد؟
بله؛ البته من امسال به جز «يك خانواده محترم» در بخش بازار كن فيلم «بغض» به كارگرداني رضا درميشيان را هم دارم.

چه احساسي داريد از اينكه براي اولين بار در مهم ترين جشنواره سينمايي دنيا در كنار بزرگترين سوپر استارهاي جهاني حاضر مي شويد؟ به نظر مي آيد يك زمان رويايي خواهيد داشت؟
البته كن رفتن من روياي گران قيمتي است چون من به هزينه خودم در اين جشنواره حاضر شدم.در مورد احساسم صادقانه بايد بگويم كه اينقدر اين روزها برنامه كاري ام شلوغ است كه فقط براي 4 روز به فرانسه خواهم رفت. تا ساعتي قبل از پروازم اينجا روي صحنه اجرا دارم. به سرعت هم بايد برگردم تا براي اجراي تئاتر بعدي ام آماده بشوم. براي همين مي دانم كه خستگي اين سفر بيشتر از هر چيز خواهد بود. ولي به هر جهت برايم سفر بسيار ارزشمندي است و حضور در اين جشنواره از نظر فرهنگی، هنري و حرفه اي برايم بسيار مهم است. اميدوارم اتفاق هاي خوبي برايمان در كن بيفتد. مسعود بخشي واقعا بالياقت است. اميدوارم اين فيلم نماينده محترمي براي سينماي ما در كن باشد. سينمايي كه برگزار كننده هاي جشنواره هاي مهم جهاني عادت دارند فيلم هاي خوب و ارزشمند از آن ببينند.

فيلم هاي كارگردانان بزرگي چون عباس كيارستمي با حضور نابازيگرها بود. اما در سال هاي اخير ظاهرا سينماي داستاني و شهری ايران با حضور بازيگران حرفه اي هم جاي خود را در جشنواره ها و مراسم هاي جهاني پيدا كرده؟
به نظر من هم اين تغيير اتفاق افتاده و ما امروز در ژانر اجتماعي روز هم كه ژانر انديشه است، حرف براي گفتن داريم. آقاي فرهادي هم اسكار و ديگر جوايز مهم جهاني را به خاطر نگاه عميق به اجتماع در همين ژانر دريافت كرد. نگاهي كه در همه جاي دنيا محترم، ارزشمند و آبرومند است.

این روزها اوضاع سينما در داخل کشور چندان مناسب نيست. شما در اين باره چه نظري داريد؟
يك نكته اي را بي تعارف بايد بگويم. من سينماگر، فرهنگي و كمي اهل كتاب روی نقدی اجتماعی و طرح کردن آن بسیار مصر هستم و آن فقر فرهنگي است. صادقانه بايد بپذيريم به شدت درگير آن هستيم. آمار مطالعه و ديگر فعاليت هاي فرهنگي واقعا امروزه در كشور ما پايين است و ما از اين جهت دچار ضعف هستيم. اين يكي از علت هاي مهم اوضاع بد و نابه سامان امروز سينماي ما است. اما علت ديگر به نظر من اين لبخند مليح و عجيب مديران ما است كه اصلا نمي خواهند اين ماسك لبخند را از روي صورت هاي شان بردارند و بپذيرند كه اوضاع خيلي غم انگيز است. ماسك هاي كهن بازيگران تئاتر به شكلي بود كه جلوي چشم ها و دهان شان باز بود اما اين ماسكي كه دوستان ما زدند حتي جلوي چشم هاي شان را هم پوشانده است و اين اوضاع تراژيك سينما و تئاتر و ... را نمي بينند. اينها نه مي بينند و نه مي شنوند. من خيلي نمي خواهم به همه شرايط اعتراض كنم و هنوز به فيلمسازهايي مثل شهرام مكري، عبدالرضا كاهاني،‌حميد نعمت الله و ... اميد دارم. مطمئن باشيد هيچ گونه بحران اجتماعي و فرهنگي نمي تواند اين بچه ها را بحران زده بكند. اين بچه ها از پا نمي شنينند. اگر هم ما را هر وقت شايسته بازي در فيلم هاي شان بدانند با احترام و عشق براي شان كار مي كنيم. پس هنوز بخش خوبي از سينما زنده است و خون در رگ هايش جريان دارد. حالا اين كه مردم به سينما نمي روند مربوط به خيلي مسائل ديگر هم مي شود. مردم در خانه هاي شان ماهواره دارند با شبكه هايي كه صبح تا شب فيلم و سريال پخش مي كنند.

نكته دقيقا همين است كه چرا مردمي كه ظاهرا اهل تماشاي فيلم هستند، با سينماي خودمان قهر كردند؟
به معناي مطلق كلمه تهاجم تصويري و فرهنگي دارد مردم را مي بلعد. زمانی بود كه خود من واژه «تهاجم فرهنگي» را درك نمي كردم و نمي فهميدم. حالا شايد به دليل مبارزه غير اخلاقي بود كه راجع به اين قضيه مي شد. ولي امروز كاملا مي فهمم و لمس مي كنم كه نسل جوان سرزمين ما را تهاجم فرهنگي دارد غرق مي كند. اصلا معلوم نيست اينها به كجا دارند مي روند. اگر پولدار هستند كه درگير ماشين هاي چند صد ميليوني شان هستند و اگر هم كه فقيرند اصلا همه چيز را رها كرده اند. اينها در سطح شهر در پارك ها و سر كوچه ها منتشر شدند و همواره ناامني ايجاد مي كنند. اينها به همه چيز معترض هستند. بدون اينكه كاري بكنند و بپذيرند از بيرون گود نمي توان كاري كرد. به هر جهت در مقوله هنر در همه شاخه هايش به خصوص در سينما و تلويزيون كه ما در آنها مستقيم با مخاطب روبه رو هستيم، همواره رگي كوچكي براي انتقال احساسات، تفكر و انديشه وجود دارد. ما به همان رگ آويزان هستيم و جلو مي رويم و كسي آن را نمي تواند قطع كند. همانطور كه تا الان نتوانستند.

موج انتقادها به «آمديم ، نبوديد، رفتيم» زياد بوده و گفتند اسم اين اجرا اصلا تئاتر نيست و داستان ندارد. شما كه سابقه تئاتري هم داريد چه پاسخي براي منتقدين كارتان داريد؟
البته اين نقدي كه داستان وجود ندارد، شوخي مطلق است. ما در اين نمايش يك داستان از ابتدا تا انتها داريم. يك روز يك پينوكيويي بود كه فكر كرد چرا وقتي دروغ مي گويد دماغش دراز مي شود. اما آدم ها وقتي دروغ مي گويند دماغ شان دراز نمي شود و ... . اما درباره من . من اصلا گونه تئاتري كه در آن رشد كردم تئاتر تجربي بوده براي همين گرايشم به اين نوع از نمايش چيز جديد و عجيبي نيست. من بدون مسئله و مشكل يكي از سخت ترين نقش هاي اين نمايش را قبول كردم. نقشي كه كمتر بازيگري با اين حجم فانتزي و نوع پوشش جرات مي كند آن را قبول كند. در هر اثر هنري بحث سليقه هم مطرح است. يك عده ممكن است يك اثر را بپسندند و ارتباط برقرار كنند و گروه ديگري برعكس. نقد هم كه به هر حال عيار كار را مشخص مي كند و من اعتراضي به آن ندارم. اما چيزي كه نمي پذيرم اين نقدهاي تند و مغرضانه اي است كه مي خواهند اينطور نشان دهند كه اين نمايش صرف تكيه بر پول بنا شده و تئاتر نيست و ... . نه، اين حرف ها را قبول ندارم. چيزي كه همه فراموش كردند يا به روي خودشان نمي آورند اين است كه يك اتفاق منحصر به فرد تكنولوژيك با اين حجم تبليغات براي اولين بار افتاده. همواره اولين ها با كاستي و ضعف هايي همراه هستند اما نبايد جسارت اولين بودن را فراموش كنيم. اگر اين صدمين بار بود كه تئاتري از اين نوع و جنس روي صحنه مي رفت، بله همه انتقادها به جا و درست بود. به نظرم همين كه آقاي حميد سمندريان و آقاي عزت الله انتظامي به عنوان اساتيد و پيشكسوتان اين كار با هيجان و شوق از اين اجرا استقبال مي كنند اين كار نمره قبولي خود را گرفته است.

اين چند روزي كه در جشنواره «كن» هستيد اجراي «آمديم، نبوديد، رفتيم» تمام مي شود؟
نه هنوز 6 اجرا باقي مانده كه متاسفانه من ديگر نمي رسم. فكر مي كنم محمدرضا حسين زاده عزيز آن شش شب را به جاي من روي صحنه حاضر شود. او الان هم در پشت صحنه جزو تيم كارگرداني است. محمدرضا از دوستان خوب من است ما اولين بار در فيلم «قدمگاه» هم بازي بوديم.

تقريبا يك سال است از كار اروند دشت آراي تا همين نمايش رضا حداد و كار بعدي تان درگير تئاتر هستيد. سال پيش هم كه در سينما خيلي فعال بوديد. نمي خواهيد دوباره به تلويزيون سري بزنيد؟
چرا اتفاقا الان مدتي است مشغول گپ و گفت با فريدون جيراني هستم كه شايد نتيجه آن حضور دوباره ام در تلويزيون و سريال ايشان باشد. بعد از تئاتر رضا حداد هم «مكبث» را به كارگرداني رضا ثروتي روي صحنه دارم.

سال پيش خيلي پركار بوديد. كمي از كارهاي تان بگوييد. چه چيزهايي آماده اكران داريد؟
من فيلم سينمايي «روز رستاخيز» به كارگرداني احمدرضا درويش را آماده اكران دارم كه فيلم بزرگ و ارزشمندي است. فيلم سينمايي «بغض» را به كارگرداني رضا درميشيان دارم. اين فيلم تماما در استانبول فيلمبرداري شده. همينطور آخرين ساخته سينمايي خانم پوران درخشنده را دارم با نام «هيس، دخترها فرياد نمي زنند» كه خيلي كار خوبي است. پوران درخشنده به هر حال جزو ناقدين ناهنجاري هاي اجتماعي به خصوص در حوزه زنان است. او سينماي مشخص و منحصر به فرد خودش را دارد. اين فيلم راجع به لطمه هاي جسمي و روحي است كه به بعضي دختر بچه ها در سنين پايين وارد مي شود و تاثيراتي كه در بزرگسالي روي آنها مي گذارد. كار سخت و سنگين و طولاني بود اما فكر مي كنم نتيجه با استقبال روبه رو بشود. امیدوارم فیام «یک خانواده محترم» هم بعد از بازگشت از کن، مراحل اکران را پشت سر بگذارد.

چرا اينقدر كار مي كنيد؟ چه چیزی به شما انگيزه مي دهد؟ شهرت، پول و ...؟
در آمد كه شوخي است. من يك سال است دارم تئاتر كار مي كنم. من اگر دنبال درآمد بيشتر بودم در اين 10 سال حداقل يك خانه داشتم. نمي دانم چه بايد بگويم كه شعاري نشود و گفت و گوي مان را از زمين بلند نكند. حقيقتا اصلا حال روحي خوشي ندارم و فكر كنم به همين دليل به كار پناه بردم.

با اين اوصاف مهم ترين دغدغه اين روزهايتان چيست؟
آرامش، به معني واقعي كلمه در جستجوي آرمش هستم. دلم مي خواهد به يك جاي دور بروم و تنها باشم. احتياج به سكوت و سكون دارم. دلم مي خواهد به دل طبيعت به كوه و جنگل و بيابان بروم تا اين نشانه هاي قدرت و عظمت خداوند من را تحقير كنند بلكه حالم خوب بشود. دوست دارم بروم در سكوت گريه كنم. صداي ضربان قلبم را بشنوم و در آيينه به خودم نگاه كنم. بابك را فراموش كردم. همه چيز از بدنم رخت بر بسته. به هر حال يك روز مي آید كه حال من خوب مي شود. يك روزي حال همه ما خوب مي شود.

اين حال بد و اين غم از كجا مي آيد؟
اين غم براي اين است كه به بابك خيلي فشار مي آورم. بابك خيلي در فشار است. از طرفي خود اين كار پناه من شده.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تاريخ : سه شنبه 2 خرداد 1391برچسب:,
ارسال توسط حمیدرضا صادقی
آخرین مطالب